چشم انداز


 

نويسنده: کاميار کردستاني




 

اخبار کمپاني ها
 

برادران وارنر به دنبال گتسبي بزرگ
 

گتسبي بزرگ رماني است به قلم اسکات فيتز جرالد که در سال 1925 منتشر شد و داستان آن در دوره اي مي گذرد که خود فيتز جرالد آن را دوران موسيقي جز مي نامند. داستان آن به دوران منع توليد و فروش مشروبات الکلي در آمريکا و باندهاي قاچاق مشروب بر مي گردد که از اين راه ثروت باد آورده اي به دست مي آورند. انتشار کتاب در آن سال موفقيت چنداني کسب نکرد، اما در دهه 40 و 50 اين رمان خوانندگان بي شماري پيدا کرد، محبوبيتش در بين عوام و خواص بيشتر و بيشتر شد. در سال 2008 باز لورمان، کارگردان استراليايي حقوق آن را خريد و فيلمنامه اي بر اساس آن نوشت. کمي بعد مرحله انتخاب بازيگر آغاز شد. لئوناردو دي کاپريو براي نقش گتسبي انتخاب شد و لورمان از بازيگران زن بسياري براي نقش ديزي تست گرفت تا اين که با کنار رفتن نام هايي همچون اماندا سيفيرد، کيرا نايتلي، ابي کورنيش، ميشل ويليامز، ناتالي پورتمن و اوا گرين، لورمان اسکارلت جوهانسون را برگزيد. اما حضور جوهانسون در فيلم يک باغ وحش خريديم باعث شد تا قيد حضور در گتسبي بزرگ را بزند و اين گونه شد که کري موليگان جوان و با استعداد و توبي مگ واير دو نقش مهم ديگر فيلم را به دست آوردند. هر چند تيم بازيگري فيلم تا حدودي مي تواند نشان از موفقيت آن بدهد اما افت و خيزهاي کارنامه کارگرداني لورمان موفقيت اين فيلم از هر منظري را تضمين شده نشان نمي دهد. مهم ترين خبري که لورمان پيش از ساخت اين فيلم اعلام کرد و نقدهاي تند و تيزي را به همراه داشت. اين بود که فيلم به شيوه سه بعدي فيلم برداري خواهد شد. انيميشين يا اثري اکشن، ماجرا جويانه و يا جلوه هاي ويژه را مي توان به راحتي در قاموس سه بعدي متصور شد، اما ساختن گتسبي بزرگ به اين شيوه آن قدر عجيب و حيرت انگيز است که مي توانيم حرف لورمان را تنها يک شوخي بامزه تلقي کنيم. بايد ديد باز لورمان موفق مي شود به منتقدانش ثابت کند که استفاده او از بعد سوم در گتسبي بزرگ اش بي دليل نبوده يا نه. از طرفي اين فيلم باز لورمان هفتمين اقتباس از گتسبي بزرگ است. هربرت برنون در سال 1926 اثري صامت با بازي وارنر باکستر و لوييس ويلسون ساخت که مفقود شده و تنها تصويري که هم اکنون از فيلم وجود دارد، آنونس آن است. از يادداشت هايي هم که در مطبوعات آن سال ها نوشته شده، به نظر مي رسد وفادارترين اقتباس سينمايي به اين رمان بزرگ بوده است. سال 1949 اليوت ناگنت آن را با بازي آلن لد، بني فيلد و شلي وينترز کارگرداني کرد و اين فيلم هم در حال حاضر به دليل مشکلات حقوقي در دسترس نيست. اما معروف ترين اقتباس در سال 1974 و توسط جک کليتون با فيلمنامه اي از فرانسيس فورد کوپولا انجام شد. رابرت ردفورد در نقش گتسبي، ميا فارو در نقش ديزي و سام واترستون در نقش نيک کاراوي به همراه بروس درن و کارن بلک ظاهر شدند. در سال 2000 و 2002 دو اثر بسيار ضعيف که يکي تلويزيوني بود بر اساس آن ساخته شد و سرانجام ششمين اقتباس را کارگرداني کره اي به نام لي کانگ هون در سال 2007 انجام داد.

يونيورسال پيکچرز در برج تاريک
 

ران هاوارد بالاخره توانست حقوق ساخت مجموعه کتاب هاي برج تاريک به قلم استفن کينگ را به دست آورد. اولين کتاب از اين مجموعه که متشکل از هفت جلد است، در سال 1982 و آخرين آنها در سال 2004 منتشر شد.
در اين دوره تلاش فراواني شد تا بتوانند کينگ را براي فروش حقوق آن راضي کنند، داستان فيلم در حال و هوايي فانتزي مي گذرد و شخصيت اصلي آن جواني است که آخرين بازمانده نسلي رو به انقراض است و مأموريت دارد تا برج تاريک را که به گفته هاي مرکز ثقل دنياست بيايد. کتاب ملغمه اي است از مايه هاي وسترن، وحشت و فانتزي و خود کينگ آن را مهم ترين اثر زندگي اش مي خواند. به گفته او منبع اصلي الهامش براي نوشتن اين مجموعه، ارباب حلقه ها و فيلم هاي وسترني چون خوب، بد، زشت و مرد بي نام بوده است. پس از آن هاوارد حقوق اثر را خريداري کرد. آکيوا گلدزمن به نوشتن فيلمنامه آن مشغول شد تا در آوريل 2010 يونيورسال پيکچرز و استيون کينگ اعلام کردند اين مجموعه کتاب ها به شکل يک سه گانه سينمايي و يک ميني سريال در دو فصل ساخته خواهد شد که هر يک از فصل هاي ميني سريال در ميان نمايش سه گانه سينمايي پخش خواهند شد که در نوع خود حرکتي خلاقانه و در عين حال بلند پروازانه است. طبق اعلام يونيورسال اولين فيلم اين مجموعه در 17 مي 2013 اکران مي شود و سپس فصل اول سريال در شش اپيزود از تلويزيون پخش خواهد شد. هنوز نقش هاي اصلي اين مجموعه فيلم ها مشخص نشده، اما کانديداي اصلي قهرمان برج تاريک خاوير باردم است.

پرومته در کمپاني فاکس
 

سال 2009 توني و ريدلي اسکات، کارل رينش - کارگرداني را که در ساخت فيلم هاي تبليغاتي خبره است - براي کارگرداني پيش در آمدي بر بيگانه انتخاب کردند، اما کمپاني فاکس براي ساخت اين اثر نمي توانست به کسي جز خود ريدلي اسکات اعتماد کند. به همين دليل در ژولاي همان سال اعلام کرد که رينش از پروژه کنار گذاشته شده و خود اسکات آن را کارگرداني خواهد کرد. سپس در ژوئن 2010 اسکات گفت اين پيش در آمد به صورت دو فيلم مجزا خواهد بود و به زودي مرحله پيش توليد آن آغاز مي شود. اما در اکتبر 2010 خبري منتشر شد که پروژه براي مدت نامعلومي به حالت تعليق در خواهد آمد. دليل اين مسئله طلب کردن بودجه اي 250 ميليوني از جانب اسکات و ساخت اثري با درجه R بود که فاکس قرن بيستم هم زير بار چنين بودجه اي براي اثري که PG-13 نباشد، نمي رفت. ناگهان در نوامبر 2010 يک طراح جلوه هاي ويژه خبر داد که روي مقدمات ساخت پيش در آمدي براي بيگانه کار مي کند و فيلم به زودي به مرحله توليد مي رسد. اين در حالي است که در تابستان همين سال ريدلي اسکات جان اسپيتز را براي نگارش فيلمنامه اي در ژانر علمي- تخيلي و بر اساس پرومته يکي از اسطوره هاي يوناني به خدمت گرفته بود و ناگهان اسکات اعلام کرد که مي خواهد پرومته را بسازد. انتخاب بازيگر باز هم با اختلاف اسکات و کمپاني صورت گرفت. اسکات به حضور نومي راپاسه علاقه داشت و کمپاني ناتالي پورتمن را مناسب مي دانست که در پايان اسکات توانست برخواسته کمپاني غلبه کند تا نومي راپاسه در کنار مايکل فاسبندر، چارليز ترون، ادريس آلبا، شون هريس و کيت ديکي تيم بازيگران پرومته را تشکيل دهند. سپس اسکات فيلمنامه نويس ديگري يعني دامون ليندلوف را به خدمت گرفت تا فيلمنامه اسپيتز را بازنويسي کند. شايعات همچنان ادامه داشت که آيا پرومته همان پيش در آمد بيگانه است يا اثري مستقل. تمامي مصاحبه هايي که با عوامل فيلم صورت مي گرفت، به شايعات بيشتر دامن زد. 14 ژانويه امسال اسکات طي مصاحبه اي داستان پرومته را داستاني اورژينال و مستقل از بيگانه خواند. کمي بعد فاسبندر در مصاحبه اي با اينترتينمنت ويکلي پرومته را بي ارتباط با بيگانه ندانست و البته از توضيحات شفاف درباره فيلم به شدت طفره رفت. او حتي گفت: «نمي دانم چه بگويم. نمي خواهم به دردسر بيفتم.» و در پاسخ به اين که آيا پرومته پيش در آمدي بر بيگانه است، گفت: «داستاني متفاوت دارد، اما ريشه هايش به بيگانه باز مي گردد. طرفداران بيگانه رد پاي آن را پيدا مي کنند. دنياي هر دو فيلم با هم در ارتباط هستند.»

پارامونت بدنبال يک ابر قهرمان
 

ماه گذشته يکي از تيترهاي خبري جالب استخدام شين بلک توسط مارول براي کارگرداني و نويسندگي مرد آهني 3 بود. بلک که نگارش فيلمنامه هاي آثار اکشني چون اسلحه مرگبار و آخرين قهرمان اکشن و کارگرداني يک فيلم بلند سينمايي موفق (کيس کيس بنگ بنگ) را در کارنامه اش دارد، وظيفه نگارش فيلمنامه و همچنين کارگرداني سومين قسمت از مجموعه آثار درباره اين ابر قهرمان مارولي را به عهده گرفت. بلک همچنين در فيلم هايي چون غارتگر (1978)، روبوکاپ 3 (1993) و بهترين شکل ممکن (1997) نيز بازي کرده است. فيلمنامه هاي بلک به داشتن ظرايف طنز و شوخي هاي بامزه معروف هستند و همچنين اگر با دقت بيشتر به فيلمنامه هايي که نوشته بنگريم متوجه مي شويم که پنج موردشان با موضوع آدم ربايي بوده و اينها مي تواند دلايلي باشد که مارول به سراغش آمده و استخدامش کرده است. بلک دو جايزه نسبتاً معتبر فيلمنامه نويسي هم دريافت کرده است. يکي از انجمن منتقدان سن ديه گو در سال 2005 و ديگري از جشنواره فيلم آستين در سال 2006 و هر دو هم براي فيلمي بود که خودش کارگرداني کرد. مارول که از کارگرداني قسمت دوم مرد آهني چندان دل خوشي نداشت حالا اين ريسک را پذيرفته که از شين بلک استفاده کند و او را چه در مقام فيلمنامه نويس و چه کارگردان محک بزند. کمي بعد بلک اعلام کرد که نمي خواهد اين فيلم به جنگ تخيلي ربات ها يا ابرقهرمان ها با يکديگر تبديل شود و مي خواهد اثري با تنها يک شخصيت اصلي و يک ابر قهرمان بسازد که همان قهرمان آهني معروف است.همچنين در مصاحبه اي گفت که علاقه اي ندارد از شخصيت هاي بي شمار موجود در داستان هاي مصور مارول کمک بگيرد و آنها را وارد قصه اش کند، بلکه قصد دارد تا داستان فيلمنامه اش را جور ديگري طرح ريزي کند. داستاني ساده و سرراست با يک ابر قهرمان و نه چندين موجود عجيب و غريب. با گذشت زمان و قبل از آن که بلک نگارش فيلمنامه را آغاز کند، فيلمنامه نويسي به نام درو پيرس که تا به حال سابقه فعاليت سينمايي نداشته و فقط نگارش فيلمامه چند مجموعه تلويزيوني در کارنامه اش ديده مي شود هم به پروژه پيوست تا در کنار بلک اين وظيفه را انجام دهند. حتي اين گونه به نظر مي رسد که کل نگارش فيلمنامه به پيرس محول شده و بلک تنها با او هم فکري خواهد کرد. همه چيز خبر از آن مي دهد که مارول اين تيم فيلمنامه نويسي و کارگرداني را انتخاب کرده تا بتواند از خلاقيت و نيروي انگيزه آنها استفاده کامل را ببرد. مرد آهني 3، بعد از نمايش تور (که هم اکنون بر پرده سينماهاي آمريکاست) و کاپيتان آمريکا و همچنين تهيه و توليد کين خواهان از ديگر محصولات مارول، ساخته خواهد شد و قرار است در ماه مي 2013 به نمايش در آيد.
منبع: نشريه فيلم نگار شماره 103